بازاریابی دیجیتالمقالات وب

۵ اصل موثر بازاریابی عصبی که می تواند تلاش های بازاریابی شما را بهبود ببخشد

علم اعصاب می تواند به بازاریابان ک کند درک درستی از رفتار مشتری داشته باشند. معمولا این علم بینش عمیقی در مورد کارهایی که می تواند باعث ترغیب و تشویق مشتریان به خرید ات و خدمات شود را در اختیار افراد قرار می دهد.  بازاریابی عصبی که به معنای استفاده از اصول علم اعصاب برای بازاریابی است، می تواند در بهبود تلاش های بازاریابی کمک بسزایی به شرکت ها بکند و مزایای زیادی در ایجاد برند و شناخت آن فراهم آورد. در این مقاله قصد داریم ۵ اصل موثر بازاریابی عصبی را مورد بررسی قرار دهیم. پس همراه وب باشید.

آشنایی، تجربه کاربری و محتوا:

اشنایی در تجربه کاربری باعث تقویت و پرورش اعتماد بین افراد می شود. هرچقدر آشنایی شما با تجربه کاربری بیشتر باشد، فرایند شناختی تان آن را بیشتر درک می کند و پاسخ مثبتی به ان می دهد. در حوزه بازاریابی، سازمان ها انرژی، و زمان زیادی را برای ایجاد بهترین تجربه برای کاربران خود اختصاص می دهند. سازمان ها در عصر دیجیتال امروزی، به دنبال اولویت های کلان داده هستند و بیش از اینکه خلاق و احساسی عمل کنند منطقی رفتار می کنند. با اینحال، افرادی که به درستی رفتار مشتریان را درک کرده اند به خوبی می دانند که احساس و عاطفه مشتریان بسیار مهمی در تصمیم گیری آن ها برای خرید دارد.  احساس خوب چیزی است که باعث ایجاد اعتماد افراد به برند می شود. اگر بعد از خرید از یک شرکت احساس خوبی نسبت به خدمات و محصولات آن ها داشته باشید حتما باز هم به آن سر می زنید و مشتری وفاداری برایشان خواهید بود. بیشتر دانشمندان علم اعصاب بر این باورند که بیش از ۹۰ درصد رفتارهای ما خارج از آگاهی هایمان ایجاد می شود. بیشتر از آن چیزی که فکرش را می کنیم دربند بیولوژی خود هستیم.رهبرانی که نویسی بیولوژیکی را به خوبی درک کرده اند و می توانند از آن به خوبی استفاده کنند مزایای زیادی را دریافت خواهند کرد. بازاریابان نیز می توانند از طریق محتوای خود به شیوه ای انسان ها را تحت تاثیر قرار دهند که باعث واکنش به پیام های احساسی و اشنا می شود. یک نمونه خوب از این نوع بازاریابی، تبلیغات محبوب کوکا کولاست که در آن از خرس قطبی استفاده شده است. این تبلیغ تلاش می کند مرکز شناخت اشیاء در مغز را فعال سازد.  ناحیه ای در مغز وجود دارد که با نام منطقه دوکی شکل صورت ( FFA ) شناخته شده است. این بخش از مغز می تواند چهره و صورت افراد را به خوبی  دهد. بازاریابان کوکا کولا این موضوع را درک کرده بودند که فعال کردن ناحیه FFA می تواند به مشتریان کمک کند برند را به خاطر بسپارند و آن را دوست داشته باشند.

 

رابطه متقابل:

انسان ها به خاطر هنجارهای اجتماعی و رفتارهای ذاتی خود دوست دارند محبت افراد را جبران کنند. اصلا مهم نیست این محبت و لطف چه اندازه بزرگ یا چه اندازه کوچک است.  به این پدیده رابطه متقابل گفته می شود.  زمانی که فردی یک کار خوب و مفید برای فرد دیگر انجام می دهد، آن فرد خود را موظف می داند شرایط موجود را جبران کند و از طرف مقابل سپاسگزاری نماید. استفاده از این اصل در بازاریابی بسیار ساده است.  چیز ارزشمندی به مشتریان خود بدهید بدون اینکه انتظارات خود را به طور واضح بیان کنید. به این سوال خوب فکر کنید. شما چه پیشنهادی می توانید به مشتریان احتمالی خود بدهید که آن ها را موظف به پاسخگویی و رفتار مقابل کند؟ خوب گزینه های مختلفی پیش روی خود خواهید داشت. می توانید اطلاعات ارزشمندی در اختیارشان بگذارید، به آن ها کمک کنید محصولات یا خدمات موجود را به صورت رایگان برای یک دوره مشخص مورد استفاده قرار دهند، نمونه های رایگانی را در اختیارشان بگذارید یا هر کاری که فکر می کنید برایشان ارزشمند است را انجام دهید. اگر این اصل به صورت درست و منظقی به کار رود می تواند نرخ تبدیل و فروش محصولات / خدمات را افزایش دهد. به عنوان مثال مطالعه انجام شده در دانشگاه کورنل نشان می دهد که یک شیرینی یا شکلات رایگان بعد از صرف وعده غذایی در رستوران می تواند درآمد آن را تا ۱۸ درصد افزایش دهد. سایر مطالعات نیز به نتایج زیر دست یافته اند:

  • قدردانی احساس کوتاه مدت متقابلی را ایجاد می کند که محیطی را برای ایجاد روابط قوی فراهم می سازد.
  • گرایش افراد برای رفتار متقابل با گذشت زمان کم رنگ تر می شود پس باید ساز وکارهای مناسبی برای استفاده از این احساسات اتخاذ گردد.
  • احساس قدردانی زمانی تقویت می شود که مشتری احساس نکند طرف مقابل از او سوء استفاده می کند.

اصل کمبود:

 

معمولا انسان ها دوست دارند چیزهایی را به دست آورند که در حال حاضر در اختیار ندارند.  زمانی که محصول یا خدمات موجود در بازار اندک است، خریداران احتمالی تمایل بیشتری به خرید آن خواهند داشت. این اصل هم در مواردی که  کمبود منابع وجود دارد و هم به هنگام محدودیت های دسترسی قابل اعمال است.  تحقیقات انجام شده نشان می دهد زمانی که مشتریان متوجه می شوند محصولی اندک و کمیاب است،  انتخاب های تصمیم گیری خود را رها می کنند و به دنبال محصول می روند.  ایده ای که پشت این اصل وجود دارد بسیار ساده است. اگر می خواهید تمایل افراد به خرید یک محصول را بیشتر کنید، محیطی را ایجاد کنید که احساس کمبود  و کمیابی در آن قابل مشاهده باشد. اگر نمی خواهید خیلی سریع محصولات خود را به فروش برسانید، محدوده ای از انتخاب ها را پیشنهاد دهید و محیطی را ایجاد کنید که مشتری را به خرید تشویق می کند.

از چوسی تا تمایل:

موضوعی وجود دارد که همیشه می تواند فروش موفق را از فروش ناموفق متمایز سازد. این موضوع با اثر تمایل شناخته شده است. به طور خلاصه، افراد زمانی به پیشنهاد های طرف مقابل پاسخ مثبت می دهند که او یا پیشنهادش را دوست داشته باشند. حالا سوال اینجاست که چگونه می توانید مشتریان را به دوست داشتن سازمان یا شرکتتان ترغیب سازید؟ یک رویکرد برای دستیابی به چنین هدفی، چاپلوسی است. چاپلوسی یک شیوه تایید شده در بازاریابی است.

نگه داشتن مشتری برای افزایش نرخ تبدیل:

نگه داشتن مشتری زمانی رخ می دهد که افراد از اطلاعات اولیه به عنوان مبنایی برای قضاوت های بعدی خود استفاده می کند. برای مشتری، نگه داشتن یک نقطه مرجع در بر  سایر محصولات، پیشنهادات یا قیمت هایی است که قبلا مقایسه شده اند. زمانی که این نقطه به خوبی تنظیم شد، می توانید ارزشی را برای مشتریان خود فراهم اورید.  به عنوان مثال فروشنده می تواند قیمت بالایی را برای آغاز کار پیشنهاد دهد تا در مورد آن بحث و تبادل نظر انجام شود.  از آنجایی که قیمت بالا همانند یک لنگر برای نگه داشتن مشتری عمل می کند، قیمت نهایی پایین تر یا منصفانه تر از قیمت آغازین خواهد بود.  می توانند از این اثر در بازاریابی خود استفاده کنند و تغییراتی را در طرز فکر افراد ایجاد نمایند. اگر می خواهید از این اصل در بازاریابی خود استفاده کنید، در مورد مخاطبان هدف آگاه باشید. قیمت ابتدایی را زیاد نکنید. نحوه تنظیم انتخاب محصولات  و قیمت ها را با دقت بررسی کنید.

منبع: marketingprofs

Rate this post
برچسب ها

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

بستن